{گزارش= فیلتر شدن پیجت}
خب بعد از سال ها فصل دو رو شروع کردیم
[پارت ۱ فصل ۲]
لینا ویو:
خب امروز قرار بود بریم سراغ دشمن اصلیمون به نام کیم نایون از اونجا که میدونم اون یه برادر و یه خواهر داره
ولش ساعت رو نگاه کردم ساعت ۳ صبح بود
ماموریت اصلی ساعت پنج بود
از تخت بلند شدم و رفتم داخل حموم ، کارامو کردم و اودم لباسم رو پوشیدم و رفتم پایین
راستی بهتون نگفتم که سو جونگ(بچشون) رو به خانم پی،سپردیم که دوست مادرم میشد و انسان بود
.
کوک هم اماده بود
ساعت ۴ بود و بعد یه صبحانه خوردن به افرادمون ملحق شدیم
کوک و لینا توی ون بودن و سمت پایگاه نظامی کره شمالی میرفتن و قرار بود کل اونجا رو نابود کنن چون نایون قرار بود جانشین پدرش شه و پدرش هم رهبر اونجا بود
کوک:+
لینا: _
+لینا
_بله
+آماده ای؟
_اره ددی
+به محض رسیدن من میرم توی پایگاه و هویت جعلی رو نشون میدم
تو برو پشت پایگاه(دوستان این پایگاه ، مخفی هست و توی زمین قرار داره
طولش حدود یک هکتاره و شکل دایره هست.
که سقفش سطح زمینه اما اهنه
چون برای مخفی بودن از چمن و خاک برای روی سقف استفاده کردن
یه دفتر اطلاعات هست که از اونجا کل پایگاه کنترل میشه و یه برجستگی شبیه تپه روی سقف استفاده کردن که طبیعی باشه
و لینا قراره پشت اون تپه قایم شده و اون تپه هم یجور در مخفیه برای مواقع اضطراری)
قایم شو و هر وقت که نایون با ون مشکی اومد باید از درِ تپه استفاده کنی و یواشکی وارد اتاق کنترل بشی
بعدش که برای نایون در پایگاه رو باز کردی بمب هایی که مامورامون کار گذاشتن رو فعال میکنی و همه در هارو قفل میکنی
چون اتاق کنترل از بِتُن هس هیچیت نمیشه ولی اگه نتونستم خودمو به اتاق کنترل برسونم این آخرین باریه که هم رو میبینیم
بیا بغلم
لینا:( رفت بغلش و اشک میریخت و یه بوسه کاشت رو لباش )
بسه دیگه فاز بد نزن تو میتونی برگردی(اشکاشو پاک میکنه)
کوک:اوکی الان وقت اینا نیست
/علامت مامور:@\
@قربان رسیدیم
+اوکی ، لینا من عاشقتم ،حواست به کارات باشه
_هوم بریم
+(لبخند تلخ)
پایان این پارت
از پارتای بعد عین سگ هیجانیه
و قراره عررررر بزنید
اما پایانش شاده و سه ، چهار فصل داره
خودمم ذوق دارم
[پارت ۱ فصل ۲]
لینا ویو:
خب امروز قرار بود بریم سراغ دشمن اصلیمون به نام کیم نایون از اونجا که میدونم اون یه برادر و یه خواهر داره
ولش ساعت رو نگاه کردم ساعت ۳ صبح بود
ماموریت اصلی ساعت پنج بود
از تخت بلند شدم و رفتم داخل حموم ، کارامو کردم و اودم لباسم رو پوشیدم و رفتم پایین
راستی بهتون نگفتم که سو جونگ(بچشون) رو به خانم پی،سپردیم که دوست مادرم میشد و انسان بود
.
کوک هم اماده بود
ساعت ۴ بود و بعد یه صبحانه خوردن به افرادمون ملحق شدیم
کوک و لینا توی ون بودن و سمت پایگاه نظامی کره شمالی میرفتن و قرار بود کل اونجا رو نابود کنن چون نایون قرار بود جانشین پدرش شه و پدرش هم رهبر اونجا بود
کوک:+
لینا: _
+لینا
_بله
+آماده ای؟
_اره ددی
+به محض رسیدن من میرم توی پایگاه و هویت جعلی رو نشون میدم
تو برو پشت پایگاه(دوستان این پایگاه ، مخفی هست و توی زمین قرار داره
طولش حدود یک هکتاره و شکل دایره هست.
که سقفش سطح زمینه اما اهنه
چون برای مخفی بودن از چمن و خاک برای روی سقف استفاده کردن
یه دفتر اطلاعات هست که از اونجا کل پایگاه کنترل میشه و یه برجستگی شبیه تپه روی سقف استفاده کردن که طبیعی باشه
و لینا قراره پشت اون تپه قایم شده و اون تپه هم یجور در مخفیه برای مواقع اضطراری)
قایم شو و هر وقت که نایون با ون مشکی اومد باید از درِ تپه استفاده کنی و یواشکی وارد اتاق کنترل بشی
بعدش که برای نایون در پایگاه رو باز کردی بمب هایی که مامورامون کار گذاشتن رو فعال میکنی و همه در هارو قفل میکنی
چون اتاق کنترل از بِتُن هس هیچیت نمیشه ولی اگه نتونستم خودمو به اتاق کنترل برسونم این آخرین باریه که هم رو میبینیم
بیا بغلم
لینا:( رفت بغلش و اشک میریخت و یه بوسه کاشت رو لباش )
بسه دیگه فاز بد نزن تو میتونی برگردی(اشکاشو پاک میکنه)
کوک:اوکی الان وقت اینا نیست
/علامت مامور:@\
@قربان رسیدیم
+اوکی ، لینا من عاشقتم ،حواست به کارات باشه
_هوم بریم
+(لبخند تلخ)
پایان این پارت
از پارتای بعد عین سگ هیجانیه
و قراره عررررر بزنید
اما پایانش شاده و سه ، چهار فصل داره
خودمم ذوق دارم
۱۰.۵k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.